سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حدید

خواب ها

خدا ندیده مرا تا که لایقت باشم
چنان نکرده که طبق علایقت باشم

تو آفتابی و من شب، همیشه حزن انگیز
درست بوده، نباید موافقت باشم

به جای خون به رگانم جنون به جریان است
نمی شود که به دنیای منطقت باشم

چه خواب های خوشی بود: با تو پر بزنم
کنار تو، به دل تو، مطابقت باشم

چه خواب ساده که تو آسمان من باشی
که ماه مغرب و خورشید مشرقت باشم

نه، هیچ یک نشد، ابری شدم که می باید
به هر کجای جهان گرم هق هقت باشم

شده است قسمتم اینکه دچار شادی ها
و غصه های تمام دقائقت باشم

تو موج باشی و من ساحلی تو از من
همیشه رد شوی و باز عاشقت باشم

سید ضیاء قاسمی- از کتاب باغ های معلق انگور

===================
پ1. به نام خدا سلام
پ2. قبل تر هم شعری از این کتاب گذاشته بودم. اوائل کار وبلاگ. با نشر سوره مهر دوران خوبی داشتیم آن موقع ها.


پ3. اگر هنوز باشد در عالم آدمی که ولو در خواب 10 هزار گل به کسی که دوستش دارد تقدیم کند، این پست برای اوست. و این گلی که الان یه تیم به اون تیم زد و  صدای جیغ بچه ها اومد.