سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حدید

و اما چمران

من خودم میدیدم شلیک آر.پی.جی را که نیروهای ما بلد نبودند، به آنها تعلیم
میداد؛ چون آر.پی.جی جزو سلاحهای سازمانی ما نبود؛ نه داشتیم، نه بلد
بودیم. او در لبنان یاد گرفته بود و به همان لهجه‌ی عربی آر.بی.جی هم
میگفت؛ ماها میگفتیم آر.پی.جی، او میگفت آر.بی.جی. او از آنجا بلد بود؛ یک
مقدار هم از یک راه‌هائی گیر آورده بود؛ تعلیم میداد که اینجوری آر.پی.جی
را بایستی شلیک کنید. یعنی در میدان عملیات و در میدان عمل یک مرد عملی به
طور کامل. حالا ببینید دانشمند فیزیک پلاسمایِ در درجه‌ی عالی، در کنار
شخصیت یک گروهبانِ تعلیم دهنده‌ی عملیات نظامی، آن هم با آن احساسات رقیق،
آن هم با آن ایمان قوی و با آن سرسختی، چه ترکیبی میشود. دانشمند بسیجی
این است؛ استاد بسیجی یک چنین نمونه‌ای است. این نمونه‌ی کاملش است که ما
از نزدیک مشاهده کردیم. در وجود یک چنین آدمی، دیگر تضاد بین سنت و
مدرنیته حرف مفت است؛ تضاد بین ایمان و علم خنده‌آور است.

متن فوق قسمتی است از صحبت های آقا درباره شهید چمران تقریبا همین امروز

=======================
جواب مسابقه: مختصات جغرافیایی یک نیروگاه برق بزرگ تلاویو یا تل ابیب که جون می دهد برای ترکاندن. خیالتان راحت که دقتش از دقت موشک های ما و حزب الله بیشتر است. و از کجا دست من رسیده؟ از گوگل ارث مهربان! و در روز 1000 تا از این ها را می توانم یادداشت کنم. قصه ی پر عقاب را که خوانده اید؟
برنده ی نسبی این مسابقه مهدی بود.


خواب ها

خدا ندیده مرا تا که لایقت باشم
چنان نکرده که طبق علایقت باشم

تو آفتابی و من شب، همیشه حزن انگیز
درست بوده، نباید موافقت باشم

به جای خون به رگانم جنون به جریان است
نمی شود که به دنیای منطقت باشم

چه خواب های خوشی بود: با تو پر بزنم
کنار تو، به دل تو، مطابقت باشم

چه خواب ساده که تو آسمان من باشی
که ماه مغرب و خورشید مشرقت باشم

نه، هیچ یک نشد، ابری شدم که می باید
به هر کجای جهان گرم هق هقت باشم

شده است قسمتم اینکه دچار شادی ها
و غصه های تمام دقائقت باشم

تو موج باشی و من ساحلی تو از من
همیشه رد شوی و باز عاشقت باشم

سید ضیاء قاسمی- از کتاب باغ های معلق انگور

===================
پ1. به نام خدا سلام
پ2. قبل تر هم شعری از این کتاب گذاشته بودم. اوائل کار وبلاگ. با نشر سوره مهر دوران خوبی داشتیم آن موقع ها.


پ3. اگر هنوز باشد در عالم آدمی که ولو در خواب 10 هزار گل به کسی که دوستش دارد تقدیم کند، این پست برای اوست. و این گلی که الان یه تیم به اون تیم زد و  صدای جیغ بچه ها اومد.

من ساندیس می خوام مامان

یه سایتی هست به اسم america.gov/persian که مال وزارت خارجه آمریکاست و شکر خدا هنوز اوخ نشده. از سایتهایی است که من مواضع رسمی آمریکا را از آن می خوانم. امروز یه مطلبی گذاشته بود به اسم "راه طولانی تا رسیدن به حقوق بشر در ایران" که گزارشی بود از تجمع ایرانی ها در واشنگتن در سالگرد انتخابات ایران. اگر کلش را بخوانید که لذت خواهید برد اما این بندش را دوست تر داشتم.

معترضانی که در سالگرد انتخابات درخیابانهای واشنگتن با آنها مصاحبه شد،
در مورد این که پیکار برای حقوق بشر در ایران به چه مدت زمانی نیاز دارد
عقاید گوناگونی داشتند، ولی هیچکدام ناامیدی را به خود راه نمی دادند.
آنها کمی از گرمی هوا - درج? حرارت در آن روز به 93 درج? فارنهایت (34
درج? سانتیگراد) رسید- ومحروم شدن از تماشای مسابقات جام جهانی فوتبال در
تلویزیون شکایت داشتند. همچنین صدایشان به خاطر دادن شعار در ابتدای
راهپمیایی در مقابل دفتر حفاظت منافع ایران در ایالات متحده و نیز
درامتداد خیابانهای واشنگتن تا میدان آزادی(Freedom Plaza) ، در مرکز شهر،
گرفته بود.

اضافه می کنم: در ضمن آنها از پاک شدن لاک های انگشتانشان و عرق کردن پایشان به خاطر قدم زدن اظهار ناراحتی کردند. و اعلام داشتند ما ساندیس می خوایم مامان.

===========
پ ن. حدس بزنید این چیه؟
lat=32.1055203 lon=34.7790992
حدس بزنید دیگه
هر کی گفت جایزه داره.
جواب سوال تو مطلب بعد